بی و تن

روزانه ها

1392/5/28

بايد فراموشت كنم چنديست تمرين ميكنم/ من ميتوانم ميشود،آرام تلقين ميكنم

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۲/۲۹
    من

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۸
آذر

پس از یک اربعین هجران و دوری

به دیدار برادر خواهر آمد

 

 

  • سید مهدی حسینی
۰۸
آذر

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ،

هر که با ما بود از ما می گریخت ،

 چند روزی هست حالم دیدنیست ،

 حال من از این و آن پرسیدنیست ،

 گاه بر روی زمین زل می زنم ،

گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،

حافظ دیوانه فالم را گرفت ،

 یک غزل آمد که حالم را گرفت ،

 ما ز یاران چشم یاری داشتیم ،

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

---------------

خودم جان

میدانم این چند وقت خیلی تنهایی کشیدی.میدانم کسی نبود نازت را بکشد.کسی نبود که به هوایش سر به هوا شوی. کسی نبود که برایت شمع و کیک تولد بخرد و دیوار های خانه را برایت تزیین کند

خودم جان اما من به فکرت هستم.نگران نباشی.من خوب یادم می ماند هر 9 آذر را.اما به من هم حق بده که بروز ندهم این روز را.میدانی آخر اگر به تو بگویم خجالت بکش بزرگ شدی دیگر از تو گذشته....ممکن است ناراحت شوی و تو هم با خودم قهر کنی

خودم جان اصلا فکرش را کرده بودی که من به یادت باشم.منی که این روزها با هزاران مشکل و غم و درد مواجه هستم.اما خودم جان !نمیتوانم ناراحتیت را ببینم.بیا و با هم در کنار هم جشن بگیریم.شمع های عمر را یکی یکی فوت کنیم و بخندیم.وقتی به آخرین شمع رسیدیم چشمهای هم را ببندیم و به خواب عمیق فرو رویم.

خودم جان تولدت مبارک.چه میشود که اگر دو تولدت با هم در یک روز باشد.

پ ن:

1) تولد اصلی 9 آذر است.دوستان ایراد نگیرند که دفعه ی قبل چه بود
2) باز هم استادمان پیش دستی کرد و زود تر تبریک گفت یعنی صبح هفت اذر

3) دوستان از خود عکس العملی نشان دهند بد نیست هااااااااااااااا



  • سید مهدی حسینی
۰۷
آذر


> علی اصغر جاویدپرور که از جمله فعالین 
> دانشجویی اصفهان است در حوزه ادبیات طنز نیز کارهای خوبی را انشا نموده است و 
> از جمله آنها شعر طنزی است که اخیرا در خصوص عملکرد صد روزه دولت یازدهم سروده 
> است. 
> به گزارش وطن آنلاین؛ این شعر را در زیر می خوانید: 

> ما در این صد روز در ایران تحول کرده ایم 
> کدخدا را دیده و با او تعامل کرده ایم 
> اقتصاد مملکت را زیر و رو آورده ایم 
> سهم آن احزاب را هم ما تقبل کرده ایم 
> عرصه ی فرهنگ را آسوده خاطر کرده ایم 
> سایت های اونجوری را رفع فیلتر کرده ایم 
> فیس بوک وزرا را اولویت داده ایم 
> بیلبورد کدخدا را زیر کاتر کرده ایم 
> پیشرفت علم را ما کله ملق کرده ایم 
> آن همه دندان سالم را لقالق کرده ایم 
> قبل از آنکه کدخدایان زمین لب تر کنند 
> پیش رفت هسته ای را خود معلق کرده ایم 
> مردم این سرزمین را ما دو قسمت کرده ایم 
> آن دهم درصد نشان اکثریت کرده ایم 
> آنکه با ما نیست را افراطی الدین خوانده ایم 
> آنکه با ما هست را بی حد کرامت کرده ایم 
> طرح های دولت پیشین خود رد کرده ایم 
> آنچه در قوطی عطاران نباشد کرده ایم 
> قیمت خودرو اگرچه رو به بالا می رود 
> کاهش نرح دلار و ارز را سد کرده ایم 
> ایده ی مهر آفرین را آش و لاشش کرده ایم 
> مسکن مهر وزین را بی صاحابش کرده ایم 
> سوخت های هسته ای نابود گشت و در عوض 
> قیمت گوجه فرنگی را مهارش کرده ایم 
> معنی فتنه گری را ما سوالش خوانده ایم 
> بازگشت فتنه گر را اعتدالش خوانده ایم 
> فتنه ی فتنه گران را ماست مالش کرده ایم 
> داس بران را ولیکن ما کلیدش خوانده ایم 


  • سید مهدی حسینی
۰۲
آذر

یکی از دوستام تعریف میکرد که:...

تو ماشینش نشسته بود و  رانندگی میکرد.گرسنه بود. تو جیبش چند تومنی بیشتر نداشت.میخواست بره  ساندویچی یه فلافل بخوره. به شدت بارون میومد.دید یه زن گوشه ی خیابون ایستاده و خیس خیس شده. کنارش توقف کرد و زن سوار شد.از شدت سرما گوشه ی صندلی عقب کز کرده بود. بخاری ماشینش رو روشن کرد.زن شروع کرد به حرف زدن. بچه ام خونه تنهاست.این دو سه روزه تو محرم کار نداشتم.پرسید مگه شغلت چیه؟گفت نظافت کار هستم.تو تالار ها مشغول کارم. این چند وقت عروسی و مراسم نبوده بیکار شدم. الآن هم از شدت بی پولی رفتم تو مسجد با امام جماعت مسجد حرف زدم بین دو نماز صدقه جمع کنم برم برای بچه ام شیر خشک بخرم.چیز خاصی جمع نشد .فقط به اندازه ی شیر خشک. از شوهرش پرسید.گفت وقتی بچه ام رو دو ماهه حامله بودم شوهرم تصادف کرد.با موتور خورد زمین و مرد.مقصر هم خودش بود.هیچ چیزی بهمون تعلق نگرفت.

خواست پیاده بشه  که تمام پولش رو در آورد داد به اون زن. آخه اون واجب تر بود...

بر چی لعنت بفرستیم؟؟؟بد بختی بخواد باره از همه جا می باره.

بر یزید هم لعنت....

  • سید مهدی حسینی