بسم الله
بسم الله الرحمن الرحیم
این چند روز به شدت درگیرم.با خودم و تمام ذهنم.حتی این چند روز نمیدانم چطور میگذرد.خط خطی های ذهنم بیش از پیش شده و من سر دو راهی گیر کرده ام که اصلا نمیدانم باید به راهی بروم یا نه.این چند روز سخت تمایل به فرار دارم از همه ی تعلقات و از همه ی وابستگی ها و دل بستگی ها.
گاهی میخواهم قدم بزنم و گاهی می خواهخم بدوم و گاهی هم احساس میکنم باید روی زمین بنشینم و دیگر تکان نخورم.احساس میکنم خسته ام.خیلی خسته.آنقدر که اصلا نای نفس کشیدن هم نبایدداشته باشم...
و کسی نیست این روزها سوال کند که چه مرگم است.
آشفتگی فکری دارم و توان جمع بندی و تمرکز نیست.خواستم چند خطی بدون دلیل و بی جت بنویسم تا شاید قدری تسکین پیدا کنم.
من خسته ام.خسته.
لطفا گیر ندهید...
- ۹۲/۰۷/۰۴