گاهی
بسم الله
گاهی دوستانم از من دلگیر میشوند اما نمی دانند که غرضی در آن نبوده است...سر بسته گفتم تا کسی نداند چه بوده...
چند روزی است اتفاقاتی عجیب در کنار هم دست به دست هم می دهند تا قدرت ذات اقدس اله(خدا) را بیشتر نمایان کنند.گاهی در اوج و گاهی در فرود.مهمان هایی عزیز که می آیند و خوشحال می شوی از حضورشان در کنارت و دعوت نامه ای برای زیارت که ناگهان صادر میشود و احساس برکتی که از این دو کار در وجودت لبریز می شود و حس میکنی باید عهدی بسته شود میان تو و ...
و در عهد چهله ی دوستانت تقارنی عجیب را میبینی
میبینی که مازح ات(شهید مصطفی مازح ،اولین شهید اجرای فرمان امام برای قتل سلمان رشدی ملعون) که برای جنگ با اسرائیل به لبنان رفته بود اسمش در عهد چهله ی دوستان در کناری شهیدی قرار میگیرد که گفته بود روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.
چه برکتی دارد برخی عهد ها
عهدی که در قرعه کشی شهدایش روز اول با نام شهید مهدی... و روز چهاردهم هم با نام شهید سید مهدی....
و این ها همه اتفاقاتی است که نمیشود برایش دلیلی پیدا کرد.و ممکن است برخی دوستان خنده شان بگیرد از این حرف ها و بچسبانند آنچه را که نیست.
پ ن:
دلم برای دوستانم تنگ شده.برای آنهایی که عهدی داشتند با ما و امروز تنها غم دوریشان از آن عهد ماندگار شده ...
- ۹۲/۰۷/۲۷