باشد
سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ب.ظ
باشد
بماند این هم.این روزها هر کس به نحوی چیزی می گوید.یکی با شعر و یکی با داستان.اما من مانده ام و کوهی از حرف های نگفته که در گلویم بغض شده اند.
آتشفشانی در درونم برپاست.
نمی دانم تا کی میتوتنم ادامه بدهم.امروز -فردا و یا ...
خدا کند من هم تمام شوم.
چه قدر سردم است.سرد سرد
مثل برف امروز.مثل نمی دانم.
اما هیچ کس نیست.یخ زده ام.در این هوای برفی آدم ها
می دانم که نمیدانی.
حتی تو...
- ۹۲/۱۰/۱۷