بی و تن

روزانه ها

1392/5/28

بايد فراموشت كنم چنديست تمرين ميكنم/ من ميتوانم ميشود،آرام تلقين ميكنم

..:: کل روزنوشت های این وبلاگ ::..

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۲/۲۹
    من
۰۵
تیر

من نه شاعرم و نه از شعر چیزی میدانم.گاهی چیزهایی ورد زبان آدمی میشود که تا به روی کاغذ بیاید از آن چیزی بافی نمیماند جز جگر زلیخا.بعد آدم هوس میکند کمی تغییرش دهد و سانسورش کند و بعد تر هم جایی بگذراد که ...

خودم ارتباط مهتاب و درد را نمی دانم.اما گاهی اوقات در بعضی شبهای مهتابی هوس باران میکنم.بعد از مهتاب متنفر میشوم.بعد می گویم ببار....

لطفا گیر ندهید...

----------------------------------------------

امشب شب مهتاب

شب درد

شب بغض و سکوت من دلسرد

 زدنیاست

امشب شب بی هم دمی عاشق تنهاست

امشب شب یک شعر سیاه است

بیا اشک

بیا اشک کمک کن

بیا تا که بباریم

بگرییم

بگوییم غمی از

 دل پر غصه ی  پر قصه ی خود را

و بگوییم به دنیا

که این جا

چه بی کس

و چه تنهاست دل ما

سکوت است همه کار دل سوخته از آتش دنیا

و چه سخت است تنفس

و چه سخت است دویدن

و فرار از همه ی دلهره ها

بیا اشک کمک کن

که بگوییم

چه تنها و چه بی کس شده این دل

هوا سخت به تاریکی و  سردی است

و جهان دور زمردی است

و بغضی که فشرده است گلو را

یکی نیست بیاید...؟

 

  • سید مهدی حسینی
۰۲
تیر


دیشب کلی خوشحال شدم.وقتی وارد سایت بانک...شدم و موجودی حسابم رو چک کردم دیدم یه مقدار پول اون ته تهاش مونده.اما مقدار مشکوک بود.آخه 2 سه روز قبل همین مقدار به حساب یه بنده خدایی ریخته بودم و یا به عبارت دیگر کارت به کارت کرده بودم و بدهی هام رو داده بودم.ضمن اینکه تاییدیه ارسالش هم به ایمیلم ارسال شده بود.بازم شک کردم و رفتم ایمیلم رو چک کردم دیدم خبری از تاییدیه نیست.فکر کنم پاکش کرده بودم.امروز صبح اول وقت رفتم بانک.یه گردش حساب گرفتم.دیدم نوشته اصلاحیه.یعنی همه ی خوشحالی هام نقش بر آب شد.حالا باید دوباره کارت به کارت کنم.اینم از خوشحالی 1 شبه ی من.خوب شد پول شام دیشب رو جدا گذاشته بودم...

 

  • سید مهدی حسینی
۳۱
خرداد


امشب از خدا خواستم کمی باران بباراند.امشب از خدا خواستم کمی آرامش برایم بفرستد.کمی راحتی و کمی محبت.امشب از خدا خواستم که مرا سفت در آعوشش بگیرد و دست نوازشی بر سرم بکسد.امشب از خدا خواستم ...

گفتم خدا جان اهدنا الصراط المستقیم لطفا

خدا جان ،

من امشب سخت دلگیرم

من امشب گر نبارد اندکی باران

بر سر و دست و دلم

بیهوده می میرم.

خدا جان

من همان عبد توام

عبد فراری

روی گردان

بیا باز امشب از لطفت

مسیر راست را روزی ام گردان

--------

راست گفتم.به شدت هوس باران کرده ام.تا دلگیری این جند روز را با خود بشورد و ببرد.روزهای یختی آغاز شده است.اما به اطف معبود امیدوارم.همه رهایم کرده اند.جز او....

  • سید مهدی حسینی
۲۹
خرداد


آنقدر افسرده و پژمرده شده ام که هیچ انگیزه ای ندارم.خبرهایی که این چنر روز شنیده ام و رفتارهایی که از برخی از انسان ها دیده ام هیچ ررمقی برایم باقی نگذاشته است.بسته ام خودم را به کتاب.حتی به کتاب های نداشته....

از این و آن کتاب میگیرم و میخوانم.تا شاید قدری تغییر کنم.دیروز نشستم و خواندم.اگر اشتباه نکنم  رمان یا داستان 13 روز مانده به انتخابات را خواندم.واقعا کتاب ضعیف و بی خودی بود.شاید تنها 15 صفحه از این کتاب ارزش خواندن داشت که آن هم مزید بر علت خرابی حالم شد.

گاهی هم وبگردی می کنم .اما به خبرگزاری ها کمتر سر می زنم.دوستانم خوب مینویسند.اما من این توانایی را ندارم.برای همین از نوشتن هم دوری می کنم.باز هم خودم را به خواندن مسغول می کنم.پرتو هایی از اندیشه ی امام موسی صدر.قبلا پراکنده خوانده بودم.اما کتاب جالبی است با طراحی جلد زیبا و متنی روان و شیوا.

باید کمی خودم را آرام کنم.آرام آرام.اما توانش را ندارم.نسبت به خیلی چیز ها هم بی تفاوت شده ام.مثلا دیشب تیم ملی، کره ی جنوبی را برد و مشتقیم و با اقتدار به جام جهانی رفت.اما اصلا برایم مهم نبود.تنها حرکت کی روش  بلافاصله بعد از سوت پایان بود که به مربی کره تیکه ای انداخت و او را له کرد.کمی دلم خنک شد.اما...

 

  • سید مهدی حسینی
۲۸
خرداد
هیچ کس سراغی از ما نگرفت....
وقتی زمین گیر شدیم و کارمان به جاهای باریک کشیده شد....

  • سید مهدی حسینی
۲۴
خرداد

بسم الله

نبمه شب نوشت


از دست خودم دلخورم.خیلی شدید.کاش این انتخابات زودتر تموم بشه....

عمق فاجعه خیلی بالاست.فکر نمیکنم دیگه دلم با خیلی ها صاف بشه....

گرماب بعضی خونه ها گرفته شده...

دوستان بگیرن...

فردا پای صندوق رای همه چیز معلوم میشه...

 

  • سید مهدی حسینی
۱۹
خرداد

ائتلافی که از ابتدا اختلاف بود

چند جمله برای ماندن در خاطرات و حافظه ...

 

چه قدر زود شروع کرده بودند و چقدر پر سر و صدا.آنچنان هماهنگ و همراه این سو و آن سو می رفتند که صدای خیلی ها را در آورده بودند.جملاتی می گفتند که باور نکردنی بود و  تعجب همگان را بر می انگیخت.تیر خلاص را زدند و گفتند اگر این ائتلاف به اختلاف انجامید به مسلمانی ما شک کنید.مناظره ی سیاسی  کاندیداها نشان داد همه چیز باد هواست.فقط چند نکته

1)استاد قالیباف! اگرهمهی حرف های شما و وعده هایتان مثل این جمله ی زیبایتان باشد که وای به حال مملکت.آن وقت باید به خیلی چیزها شک کرد

2) استاد ولایتی! این گونه مدافع انقلاب و نظام هستید؟همه چیز را بر باد دادید.حتی آبروی خودتان را و دانش ضعیف سیاسی خود را نشان دادید.و نشان دادید چیزی از امنیت ملی و  حفظ اسرار نظام نمیدانید.

3) برادر حداد شما با چه انگیزه ای با این ها بستید.هر چند تبریک میگویم به شما.خوب شد راحتان را جدا کردید .نشان دادید جنستان فرق دارد.امروز خواندم که فرمودید انقلاب را بر ائتلاف ترجیح دادم.خدا خیرتان دهد.

4) بعد از مناظره ی سیاسی تکلیف انتخابم مشخص شد.دیگر شکی ندارم...

  • سید مهدی حسینی
۱۶
خرداد

دوست دارم در مورد برنامه ی دیروز یعنی مناظره ی دیروز مقداری بنویسم.اصلا دوست دارم کمی در مورد انتخابات و مسائل مربوط به اون بنویسم.اما اصلا تمرکز و انسجام فکری ندارم.فضا فضای سختی شده و انتخاب هم سخت تر.تعدد کاندیدا ها و حرف ها و وعده های رنگارنگشون آدم رو فریب میده.ولی این وسط سابقه ی برخی آقایون و رفتارهای اونها  و همچنین اطرافیانشون اونها رو از دایره انتخاب بیرون می کنه.مناظره ی دیروز با رمز یا ابالفضل شروع شد.از طرف دوستی که  دیروز یا ابالفضل رو با تمام وجودش می گفت و امروز یا ابالفضلش فقط شده اقتصاد..خدا کجا رفت ؟ شهدا کجا رفتن؟فرهنگ شهدا چی شد؟اصلا بیتر شهدای ما از کدوم طبقه بودن؟فرهنگ مناطق محروم زیر سوال رفت و زندگی ساده و فقیرانه همه ی اونهایی که در اوج فقر و نداری برای نظام و انقلاب و اسلام و امام قیام کردن.دوست داشتم بهش میگفتم برادر برای این همه وعده و وعید اقتصادی چه پشتوانه ی فرهنگی و مردمی در نظر گرفتی.فقط شد کاد الفقر ان یکون کفرا؟؟؟

چرا دوست نداری این فقر رو فقر فرهنگی هم ترجمه کنی؟؟؟اصلا کفر یعنی چی ؟یعنی اینکه بگی هر کی نون نداشت به خدا کافر میشه؟نه.کفر یعنی این که آدم همه چی داشته باشه و خدا رو در نظر نگیره.کفر یعنی اینکه همه چیزت بشه پول و غذا و نون و آب و اقتصاد.اون و قت نه خدایی نه پیغمبری و نه اهل بیتی و نه امام حسینی و نه شهدایی و نه باکری و نه چمران و نه همتی و نه زین الدینی.کدوم یک از اینها وضعشون خوب بود؟؟؟برارد عزیز، چمران به بچه های جنوب لبنان درسته آب و نون و غذا و جا داد.اما بیشتر از همه محبت اهل بیت و امام حسین تزریق کرد تو رگاشون.وگرنه نون دادن که کار سختی نیست.وهابی های ملعون هم دارن نون میدن.بگذریم....اما حیف رمز یا ابالفضل که که این جوری بکاربرده شد....

یا ابالفضل رمز ایستادگی ماست.رمز غرور و افتخار ملی ما.رمز سربلندی ما.یا ابالفضل رمز جانبازی و مقاومت ماست.نه رمز سازش در برابر فشار های اقتصادی و غرب و ایادی آنها.

مناظره ی دیروز دست خیلی ها را رو کرد و عیار افراد را مشخص کرد.مناظره ی دیروز نشان داد سطح فکر و حد فکر بعضی ها چقدر کوتاه است .مناظره ی دیروز نشان داد برخی فرهنگ را در حد یک بشقاب ماهواره می بینند و برخی هوای چهچه به سرشان زده و دنبال خواننده های ....هستند که روزه شان را با صدای آنها افطار کنند.هرچند که ما ککمان هم نگزید از پخش نشد صدای این افراد.آخرما عادت داریم با یاد حسین جان سر سفره بنشینیم و یا ذکرحسین جان افطار کنیم فرقی ندارد حاج منصور بخواند یا محمود کریمی یا آهنگران.

 

مناظره ی دیروز نشان داد چقدر فرق است بین ظاهر و باطن افراد.نشان داد چقدر انسان ها می توانند تغییر کنند و و چقدر میتوانند غرب زده باشند که اصغر فرهادی سفیر فرهنگی شان باشد.مناظره ی دیروز نشان داد برخی برای رای جمع کردن حاضرند هرگونه خفت و خواری را تحمل کنند و خود را به برخی از ورشکسته های سیاسی و فرهنگی بچسبانند تا شاید داغ دل برخی از معاندان را به درد آورند و آنها را به خود جذب کنند. مناظره ی دیروز نشان داد وابستگی و دلدادگی برخی را به افکار پوچ و بیهوده و مدفون غربی که در کشور مدتی حاکم شد و مردم آنها را نپذیرفتند.

مناظره ی دیروز نشان داد برخی حاضرند چقدر راحت دروغ بگویند.سیاه نمایی کنند و آب به آسیاب دشمن بریزند.مناظره یدیروز نشان داد برخی آنقدر راحت دروغ میگویند که خودشان هم باورشان میشود. کاش فرصت بود و ستاره دار ها را معرفی میکردیم تا ببینیم کدام زمان دانشجو ها ستاره دار می شدند.آقاین یادشان رفته نامه ی معین را....

مناظره ی دیروز را دوباره باید دید...

 

  • سید مهدی حسینی
۳۰
ارديبهشت

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها فکر های بزرگی در سر دارم. فکر هایی که ریشه در کودکی ام ندارند.فکر هایی که این چند روز جوانه زده اند و می خواهند سر از خاک بیرون کنند و به عرصه ظهور در آیند.چند روزی است تصمیم گرفته ام ماشینم را بفروشم و بنز بخرم.شنیده ام بنز هایی وجود دارند که از پژو هم ارزان ترند و سریعتر.شنیده ام بنز هایی وجود دارند که بال دارند و پرواز می کنند .شنیده ام بنز های پرنده ی ارزان مسیر جماران تا فاطمی را در  پر ترافیک ترین ساعات خیابان جماران و یاسر و ولیعصر کمتر از نیم ساعت طی میکنند.شنیده ام این بنز ها می تواند برخی را رییس جمهور کند و دل خیلی ها را هم بسوزاند. فقط نمیدانم این بنز ها را کجا می فروشند.شاید قصه ی ارزانی این بنز ها مانند قصه ی ارزانی گوجه در نزدیکی محل خانه ی احمدی نژاد باشد.شاید قصه ی ارزانی این بنز ها قصه ی قیمت متعادل دلار در جیب برخی باشد.یعنی اینکه این بنز ها را در محله هایی میفروشند که دستمان که نه حتی پایمان هم نه حتی تر چشممان هم آنجا را نمی بیند وشاید  با دلار هایی که شاید ارزان تر از دلار هایی که در بازار وجود دارند خریده می شوند.اصلا این هایش به من ربطی ندارد.دلم بنز میخواهد.

راستی آقای ...بنزت را طاق میزنی؟

  • سید مهدی حسینی
۲۴
ارديبهشت


 

 

خیلی دلم تنگ شده براش.زنگ زدم به خواهرم و گفتم تاریخ فوتش کی بوده.اونم نمی دونست.فقط هر دومون میدونستیم حوالی اردیبهشت بوده.از بی معرفتیمون نیست.آخه شاید بیش از 11 سال گذشته باشه از رفتنش.راستش دیشب یه بار دیگه تو خواب خبر رفتنش رو بهم دادن.زار می زدم.اما فاید هنداشت.چه قدر زود می گذره همه چیز.یادم نمی ره سفارش هاش و نگاه های آخرش رو.و حتی نماز خوندناش رو .

وای چه قدر جاش خالیه ...

 

لبخند تو را چند صباحی است ندیدم

یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب

 

  • سید مهدی حسینی